دوستی که از شما استفاده میکند، شما را گرفتار میکند و انرژی شما را هدر میدهد، برای شما مناسب نیست. دوست بد کسی است که فقط زمانی به سراغ شما میآید که افسرده یا گرفتار است و به کمک شما نیاز دارد تا احساس بهتری پیدا کند و پس از آن
به دنبال کار خود میرود تا دفعه بعد که همین اتفاق
میافتد. مثال دیگر دوست بد، کسی است که همیشه باید از او تعریف کرد و نمیتوان در مورد هیچ مسألهای در دوستی با او بحث نمود. مشکلات از سمت او هرگز حل نمیشوند اما او بدون هیچ مشکلی به ایرادهای شما اشاره میکند.
نه گفتن ساده نیست، آن هم وقتی خود ما و دیگران، تمام زندگیمان را صرف بهبود مهارت بله گرفتن کردهایم و میکنیم.ما در ارتباطات و مذاکرهها، معمولاً در پی آن هستیم که از طرف مقابل پاسخ مثبت دریافت کنیم.
توانایی نه گفتن به عبارتی پاسخ مثبت ندادن به خواسته های طرف مقابل است. خواستههایی که ممکن است منطقی یا اخلاقی نباشند و یا اینکه منطقی و اخلاقی هستند، اما برآورده کردن آنها از عهده ما خارج است.
شاید پیش خودتان فکر کنید که با نه گفتن به دیگران به فردی خودخواه تبدیل میشوید. فرد خودخواه همیشه به دیگران جواب منفی میدهد و فقط به خودش فکر میکند. به خودتان بگویید که خودخواه نیستید. اگر درخواست غیرمنطقی کسی را رد کردید و او شما را خودخواه خواند، بهتر است رابطه تان را با آن فرد کاهش دهید. با نگاهی به گذشته و تمام جوابهای مثبتی که به دیگران دادهاید، میتوانید بفهمید که خودخواه نیستید.
بپذیرید که نمیتوانید همه را در زندگی راضی و خوشحال نگه دارید
شما نمیتوانید همهی کسانی را که در زندگیتان هستند، راضی و خشنود نگه دارید و باید خط قرمزی برای دیگران قائل شوید. شاید فکر کنید که با نه گفتن و ناامید کردن دیگران، احترام آنها را از دست میدهید، ولی اینگونه نیست. اگر کسی گمان کند شما به همهی خواستههایش جواب مثبت میدهید، شاید بخواهد با خواستههای غیرمنطقی از شما سوءاستفاده کند. به افرادی که واقعا برایتان مهماند، اهمیت ویژهای بدهید و تلاش کنید آنها را خوشحال نگه دارید.
اگر از آن دسته افرادی نیستید که از وجود تضاد در ارتباط هایشان شکایت میکنند، حتما کسانی را می شناسید که زمان زیادی برای صرف شکایت از اختلاف نظرهای خود با همکاران، دوستان، همسر یا اعضای خانواده می کنند. هر جا می رویم این حرف ها می شونویم؛ در خانه، محل کار ، تاکسی و
اختلاف نظر، همه جا و بین همه وجود دارد:
زن وشوهرها
نامزد ها
والدین و فرزندان
معلمان و دانش آموزان
همکاران
مدیران و کار مندان
و
گاهی فقط تغییر چند کلمه می تواند همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد. گاهی هم این تاثیر مثبت به تغییراتی بیش از کلام نیاز دارد.
اختلاف نظر چه در جامعه و چه در مدرسه در بین گروههایی مثل دانش آموزان یکی از عوامل مهم تغییرات اجتماعی گروهی و فردی محسوب میشود و یک امر مورد نیاز در جامعه و مدرسه به شمار میآید. زیرا نمیتوان گفت همه دانش آموزان یک مدرسه یک شکل و با یک طرز فکر هستند و یک خط فکری را دنبال میکنند و عقاید و نظرات مشترکی دارند.
وجود اختلاف نظر و تفاوت افکار و طرز فکر در یک مدرسه یک امر طبیعی است. اگر این امر در درون مدرسه و مشکلات ناشی از آن در آن تأثیرات زیادی بر جای گذارد خشونت، قهر و بسیاری از این رفتارها بیشتر میشود در مقابل شادی و نشاط کاهش پیدا میکند. و این برای محیط هایی چون مدرسه ناخوش آیند است.هنگامی که دانش آموزی تک بعدی به مسئله نگاه می کند و حرف خود را مبنا قرار میدهد و دیگران را سرکوب میکند او توانایی پذیرش عقاید مخالف را ندارد و این موضوع مربوط به شخصیت پرورش یافته وی میشود.بنابراین تضاد بین دانش آموزان مدرسه تا حد زیادی ایجاد شکاف خواهد کرد. ریشه بسیاری از اختلافات عمیق در این مسئله وجود دارد و در موارد حادتر اگر از حد معین کند به مشکلات بیشتری می انجامد.
تحمل این مسئله که به عقاید و مخالفتهای دیگران، تربیت افراد، سطح تحصیلات، میزان اعتقادات و باورهای دینی بستگی دارد و نیز اینکه شخصیت فرد در چه خانوادهای پرورش یافته .
اغلب نوجوانان وقتی به این سن می رسند نسبت به یکدیگر بی احترامی می کنند و این نشانه رشد آنهاست. این بی احترامی به دلیل حس استقلال طلبی است که در وجودشان نهادینه شده. نوجوانان به دنبال تامین نیاز های خود هستند و هرچه بزرگ تر می شوند نیاز ها و خواسته های آنها نمایان تر شده و انتظارشان از ما بیشتر می شود. اگر نوجوان در محیط های مختلف(مدرسه، خانه و) به درستی درک نشود و نیاز های مادی و عاطفی آنها تامین نشود ودر ادامه محدودیت هایی برای آنها مقرر کنند نیتی در آنها آغاز می شود به تدریج این نیتی تبدیل به تنفر می شود. آنها انتظار دارند که والدین، معلمان و دبیران ودیگر افراد به رشد شخصیتی آنها اهمیت دهند. همچنین، خلق دانش آموز به صورت مداوم تغییر می کند. به دلیل رشد مغز آنها، آنها نمی توانند به سرعت به این تغییر خلق پاسخ داده یا به مسائلی که ناگهان رخ می دهد پاسخ مناسبی بدهند. بنابراین ممکن است بسیار حساس شوند. در این مرحله نوجوانان نسبت به کودکی خود عمیق تر فکر کرده و ممکن است احساسات و افکاری داشته باشند که قبلاً با آنها مواجه نشده بودند. برخی از نوجوانان با دید تعارضی و افراطی به همه چیز نگاه می کنند. این انتقال به تفکر عمیق بخشی از رشد نوجوان به حساب می آید.
علت دیگر تنفرگرایی دانش آموزان، اثرات شرایطی است که کادر مدرسه برای آنها فراهم می کنند. همانطور که آنها در محیط بیرون تأثیر پذیر هستند ، شرایط و جو مدرسه هم بر آنها موثر است . خیلی از معلمان، با بحث و جدل و استرس های متوالی در مدرسه ، دانش آموز را تحت فشار روحی قرار می دهند.
با این موضوع آنها نمی توانند به درستی بر درس یا فعالیتهای مفید خود در منزل و مدرسه تمرکز کنند . همچنین با وجود شرایط نه چندان مناسب محیط بیرون از منزل ، همچون افراد و دوستان ناباب که آنها را همیشه به راه خطا
می کشاند، دانش آموز خود را در تنگنا می بیند و در این حالت است که اهانت و بی حرمتی به والدین، معلمین و دوستان و از جانب او آغاز می شود و آنها را اشخاصی خودخواه و بدون ملاحظه می خواند.
شاگرد و دانشجو باید با دیده تکریم و احترام به استاد خویش بنگرد، و از عیوب او چشم پوشی کند. (یعنی با دل و زبانش از او خرده گیری نکند)؛ زیرا اگر شاگرد با چنین دیدگاهی احترام آمیز به استاد خود بنگرد می تواند به بهره گیری از استاد و نفوذ و ثبات بیان و گفتار او در ذهنش کمک نماید.یکی از علماء سلف ، آنگاه که روانه جلسه
درس و محضر استاد می شد، مقداری صدقه به فقیر می داد و می گفت: خدایا عیب معلم و استادم را از نظرم مخفی نگاهدار و برکات علم و دانش او را از من برنگیر.دانشمند دیگری می گوید: به خاطر هیبت و ابهت استاد و احترام به او برگ های کتاب را با آهستگی و ظرافت خاصی، تورق می کردم تا صدای فروافتادن و خش خش آنها را به گوش استاد نرسد، و او را نیازارد.
دانشجوباید بیشتراز آن مقداری که مامور به تواضع و فروتنی نسبت به علماء و دانشمندان، و دیگر اصناف مردم است در برابر استاد خود، متواضع و فروتن باشد. او باید در برابر مقام علم و دانش نیز اظهار خاکساری کند تا در سایه این فروتنی و خاکساری، به علم و معرفت دست یابد. باید او بداند که اظهار ذلت و خاکساری در برابر استاد، نوعی عزت و سرفرازی است. خضوع شاگرد در برابر استاد، افتخاری است برای او، و تواضعش موجب رفعت و بلندپایگی او می گردد. حفظ حریم استاد و بزرگداشت مقام او، پاداش آفرین است. اگر شاگرد در خدمت به استاد، دامن به کمر زند، به شرف و بزرگواری خویش مدد می کند. دانشجو نباید رای و نظریه استاد را مردود ساخته و با او با چهره و رفتار و گفتاری آمرانه مواجه گردد. او نباید بر خلاف نظریه استاد، اشاره کند. باید چنین بیندیشد که استاد او حق و صواب را بهتر از او می شناسد. بلکه او باید در تمام امور زندگی، مطیع و منقاد استاد بوده و زمام تمام شئون حیاتی خود را کاملا در اختیار او قرار دهد، و در برابر اندرز و نصیحت او مطیع بوده و در هر حال، جویای رضا و خوشنودی او باشد. اگرچه رای و نظر او با رای و نظر استاد، در این زمینه ها تفاوت داشته و روش استاد، دلخواه او نباشد با رای و نظر استاد به مسابقه نپردازد، و پیش از رای او نظریه ای را انتخاب نکند، و با او در تمام شئون زندگی خویش م نموده و به دستور او گردن نهد. قلبا و لسانا از نظریه و تدبیر استاد پا فراتر نگذارد.
یکی از فضلاء می گوید: اشتباه و لغزش نمائی عمل و گفتار یک مرشد و راهبر، نافع تر و سودمندتر از گفتار و عمل حق یک مسترشد و ره جو است که حق و صواب را با نظر شخصی خویش می شناسد، و آن را ارزیابی می کند، و با عالم و معلم به م نمی پردازد. در داستان موسی و خضر (علیهما السلام) نکته بیدارگری در این زمینه دیده می شود، (به این معنی که موسی (علیه السلام) رفتار خضر (علیه السلام) را اشتباه آمیز می پنداشت؛ در حالی که رفتار به ظاهر لغزنده و اشتباه آمیز خضر (علیه السلام)، هماهنگ با واقعیت غیرقابل گریز، و صد در صد مطابق با حق بوده است؛ چون موسی (علیه السلام) فکر می کرد که خضر (علیه السلام) اشتباه می کند، و تصور می نمود که رای و نظر خود او بر حق است. باید خطاب و جواب دانشجو به استاد، و گفتار او درباره وی چه در حضور و چه درغیاب او توام با تجلیل و تکریم باشد. او را با تاء خطاب مثلا: تو گفتی»و یا کاف خطاب مثلا: تو»، مخاطب قرار ندهد، و از راه دور، او را صدا نزند؛بلکه باید بگوید: آقا و سرور من» و استاد» وامثال آن (که حاکی از تجلیل استاد است.)
واژه هائی که به وسیله آن ها، استاد را مورد خطاب قرار می دهد باید به صورت ساختمان و صیغه جمع باشد. مثلا به او بگوید: در این باره چه می گوئید؟ رای و نظریه شما در این باره چیست شما گفتید، خدا هم از شما راضی باشد؛ خدا از شمابپرهیزد ، خدا شما را بیامرزد. آنگاه که شاگرد نام استاد را در غیاب او به زبان می آورد باید همراه با عناوینی باشد که نمایانگر تکریم و حفظ حرمت او است، مثلا بگوید: آقای. یا بگوید: استاد. یا استاد ما. یا شیخ الاسلام چنین گفت. و بالاخره با امثال اینگونه تعابیر احترام آمیز، از استاد خود در غیاب او یاد کند.
آداب و وظیفه ای که هم اکنون بازگو شود، از نوع همان آئین و وظیفه اخیرالذکر باشد که باید شاگرد بدون نیاز و ضرورت صدای خویش را خارج از اندازه بلند نسازد. او نباید در محضر استاد با دیگران، نجوی نماید، و به اصطلاح: در گوشی و پنهانی صحبت نکند، و به هیچ یک از حاضران فشار نیاورد، زیاده از حد و بدون نیاز و ضرورت، سخن نگوید و پرحرفی نکند. سخنی بر زبان جاری نسازد که دیگران از آن به خنده افتند و یا در آن، حرف زشت و رکیک و ناسزائی وجود داشته و یا متضمن سوء برخورد و یا سوء ادب و نزاکت باشد، بلکه اساسا نباید در محضر استاد بدون اینکه از او پرسشی کنند و یا از استاد، کسب اجازه کند، خودش لب به سخن بگشاید. بی جهت و یا باجهت در برابر استاد نخندد؛ یعنی چه اینکه موجبات خنده در میان باشد و یا نباشد حق ندارد در محضر استاد بخندد. و اگر خنده بر او چیره گشت، ادب و وظیفه شاگردی ایجاب میکند که خنده او در حضور استاد بدون قهقهه و بی سر و صدا باشد، و به اصطلاح: لبخند بزند و تبسم نماید.شاگرد باید از غیبت و بدگوئی پشت سر دیگران در محضر استاد، سخت بر حذر باشد، و راجع به هیچ کسی سخن چینی نکند، و میان استاد و هیچ فرد دیگری فتنه ایجاد ننماید. به این معنی که نباید مطالبی راجع به دیگران در نزد استاد به میان آورد که استاد را نسبت به آنها بدبین سازد.
دوستان بخش مهمی از زندگی بیشتر مردم هستند. دوستان خوب کیفیت زندگی را افزایش میدهند و به شما کمک میکنند جنبه مثبت وقایع را ببینید. آنها در مواقع سختی و خوشی در کنار شما هستند. اما دوستی منفی به شما آسیب رسانده و باعث میشود احساس کنید مورد سوء استفاده قرار گرفتهاید. تشخیص دوستیهای بد میتواند باعث شود که خصوصیتهایی که افراد نامناسب را به سمت شما جلب میکند در خود تغییردهید
نباید لازم باشد به خاطر این که مورد پذیرش دوستتان واقع شوید، روش صحبت کردن، لباس پوشیدن و اعمال خود را تغییر دهید. یک دوست بد میخواهد شما را تغییر دهد تا به شکل او یا تصور او از چیزی که شما باید باشید، در آیید. او به دنبال شناختن شما نیست. اگر متوجه شدید وقتی با دوستتان هستید بیشتر وقتتان را با حرفهای بی اساس و بی ارزش می گذرانید، احتمالا ارتباط ضعیفی بین شما وجود دارد. این وضعیت نشانه این است که باید تغییر ایجاد کنید. حرفهای بی اساس ممکن است دامنگیر شما شده و به شما احساس بدی نسبت به خودتان بدهد.
یک دوست بد در اهداف شما مداخله کرده و دوست ندارد موفقیتتان را ببیند. علت آن عدم احساس امنیت او است. گاهی اوقات نیز احساس حسادت عمیق او مانع ارتباط واقعی و احساس شادی برای دوستی که سخت تلاش کرده تا رویاهایش را به واقعیت تبدیل کند، میشود. حتی او ممکن است تا جایی پیش برود که سعی کند شما را با تشویق به رها کردن اهدافتان و ایجاد احساس بد درباره خودتان، از مسیرتان منحرف کند. وقتی در یک رابطه دوستی، معمولاً یک طرف از خود میگذرد و طرف مقابل خودخواهانه رفتار میکند، رابطه محکوم به فناست.
دوستان میتوانند ویژگیهایشان را به هم منتقل کنند. به همین دلیل مهم است که دقت کنیم با چه افرادی وقتمان را میگذرانیم. به مرور زمان اگر متوجه شدید پس از صرف زمان با دوستتان احساس بدی دارید یا خصوصیات منفی دارید که پیش از این نداشته اید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که دوستیتان را دوباره ارزیابی کنید. دوست بد اغلب ویژگیهای بدی در شما ایجاد و یا القا میکند. دوست بد میخواهد شما را در مشکلات خود گرفتارکند.
درباره این سایت